سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آفتاب فردا

 

 جمال:یکی از آفات و معضلاتی که گریبانگیر ما در دین و جامعه مون شده،اینه که به حکمت دستورها و آموزه های دینمون باور و یقین پیدا نکرده ایم و در قبال اون دستورها و آموزه ها،جانب افراط و تفریط و یا تکروی رو در پیش می گیریم.

امید:لطفا منظورتون رو با بیان مصادیق و مثالهائی، توضیح دهید.

جمال:احکام اسلامی به پنج نوع واجب،مستحب،مباح،مکروه و حرام تقسیم شده که هرکدوم از اونا،حکمت و دلیلی برای خودشون دارن که ما نباید خودسرانه اونا رو تغییر بدیم.به عنوان مثال،طبق فتوای علمای اسلامی،که برگرفته از آیات قرآن و احادیث صحیحه است،اصل حجاب برای زنان،واجب هستش که به غیر از صورت و دوتا دست از مچ به بعد،بقیهء اعضای بدن خانمها باید پوشیده باشه و از دید نامحرم،پنهان.

اما از طرفی،علیرغم اینکه چادر به عنوان حجاب برتر معرفی شده،استفاده از اون برای خانم ها اجباری نیست و هیچیک از علما،فتوای وجوب چادر رو برای خانم ها صادر نکردن.اینکه چرا اصل حجاب،واجب هستش،اما چادر(به عنوان حجاب برتر) واجب نیست،هرکدومشون،حکمتها و مصلحتهائی رو در تشریعشون دارا هستن که موضوع بحث ما نیست؛اما چیزی که باعث تأسف هستش،اینه که برخی ها در جامعه،جانب افراط و تفریط رو در پیش می گیرن:یا اصل حجاب رو به کلی انکار میکنن و یا اینکه مثلا چادر رو بر اساس تفسیر و نظر شخصی خودشون،اجباری قلمداد کرده و به دیگران تحمیل می کنن.

در حالیکه شارع مقدس،با در نظر گرفتن مصالح افراد و جوامع اسلامی،حکم به وجوب یا استحباب و یا حرمت و کراهت و اباحهء احکام دینی داده که سرپیچی از اونها،باعث از بین رفتن حکمت و مصلحت اون احکام میشه.

بعضا می بینیم که مثلا فلان دانشگاه یا نهاد دولتی،در اساسنامهء خودش، قانونی وضع کرده که خانمها حتما باید با چادر سیاه در اون محیط حاضر بشن و سرپیچی از اون دستور رو به عنوان تخلف انضباطی،مورد برخورد قرار میدن؛در حالیکه اگه مصلحتی در وجوب استفاده از چادر بود،شارع مقدس،حتما اونو اجباری می کرد،همونطوری که اصل حجاب رو اجباری و واجب کرده.

اینگونه خودسری ها در تغییر احکام الهی،بدون اینکه مصلحت یا حکمتی در ورای اون باشه،باعث به هم خوردن مصالح جامعهء اسلامی میشه.

امید:حالا چه اشکالی داره که یک دانشگاه یا هر نهاد دولتی،مثلا چادر رو به عنوان حجاب برتر،اجباری بکنه؟مگر نه اینکه حجاب برتر،در مقایسه با حجاب عادی،ثواب بیشتری داره و به تقوی نزدیکتر؟

جمال:اوّلین اشکالش اینه که حجاب،یک موضوع اداری یا آموزشی نیست که رئیس فلان دانشگاه یا فلان اداره در مورد اون اظهار نظر و تصمیم گیری بکنه.ثانیا اسلام،با در نظر گرفتن روحیهء انسانها و تفاوت اون در افراد و جوامع مختلف،احکام شرعی رو چنان تعریف و تشریع کرده که اکثریت قریب به اتفاق مردم بتونن اون احکام رو اجراء کنن و دچار مشقت و عُسر و حرج نشن.میدونید که یکی از ویژگی های اصلی احکام اسلامی،آسان بودن و عدم مشقّت در اجرای اون احکام هستش.

خداوند در سورهء بقره آیهء 185 می فرماید:

«...یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر...»خداوند برای شما یُسر(آسانی) رو اراده فرموده و عُسر(سختی) رو برای شما اراده نکرده است...

اگر چیزی،بدون در نظر گرفتن روحیه و آمادگی یک شخص،به اون شخص تحمیل بشه،مطمئنا نه تنها فایده ای بر اون مترتب نیست،بلکه ممکنه معضلات و مشکلات و یا حتی بدبینی هائی  رو برای اون شخص ایجاد کنه.

این موضوع،با اهداف تشریع احکام،منافات داره.

امید:یعنی می فرمائید که اسلام،حد وسطی رو بین بی حجابی و حجاب برتر در نظر گرفته تا بیشتر مردم بتونن از مزیت های اون بهره مند بشن،بدون اینکه گرفتار بی بند و باری و یا مشکلات مربوط به حمل چادر بشن.

جمال:دقیقا.این نوع دستور دادن در اسلام باعث میشه تا اکثریت مردم،حداقلی از احکام رو که واجبات هستش انجام بدن،اما بعدش با اختیاری که دین به اونها داده،دستورهای بیشتر و سخت تری رو با در نظر گرفتن روحیات و توانائی هاشون انجام بدن و تقوای خودشون رو به اختیار،افزایش بدن...

امید:مثال های دیگری رو اگه حضور ذهن دارید،بیان کنید.

جمال:بر طبق دستور های اسلام،آقایان،بعد از هجده سالگی،در صورتی که رشید شده باشند و خوب و بد رو از هم تشخیص بدن،کاملا صاحب اختیار خودشون هستند و در تصمیم گیری هائی مانند ازدواج و غیره،نیازی به اذن و اجازهء والدین ندارند؛هرچند که هم به عنوان رعایت احترام بزرگترها و هم به جهت بهره مندی از تجارب آنها،لازمه که نظر اونا رو هم جویا بشن.در مورد خانم ها هم برای اولین ازدواجشون،اذن و اجازهء پدر،و در صورت زنده نبودن پدر،اذن و اجازهء جدّ پدری یعنی پدر پدر،لازم هستش.در صورتی که جدّ پدری هم در قید حیات نباشه،نوبت به قیّم می رسه که توسط حاکم شرع تعیین میشه.

متأسفانه در جامعهء ما،این مسائل،بعضا رعایت نمیشه:یا اصلا دختر یا پسر،هیچ اهمیتی به این موضوعات نمیدن و خودسرانه تصمیم میگیرن و تصمیم شون رو به بزرگترها تحمیل می کنن،یا اینکه از حق و حقوق خود و نیز دستور اسلام گذر می کنند و به شکل دیگری که اصلا منظور نظر اسلام و مصالح و حکمتهای اون نیست عمل می کنند:

اگه خاطرتون باشه،سریالی به نام پدر سالار در صدا و سیما پخش میشد که در اون،شخصیت اصلی فیلم (یعنی اسدالله شاه فنر،که نقش ایشون رو هنرپیشهء پیشکوت کشورمون یعنی آقای محمدعلی کشاورز بازی می کردن)،همه کارهء طایفه شون بود.حتی برادر کوچکتر این آقا اسدالله،بی اجازهء برادر بزرگش،آب هم نمی خورد و این نوع اخلاق رو،احترام به بزرگتر و واجب می دونست.حتی در مورد ازدواج و سرنوشت دخترش هم کاملا تابع آقا اسدالله بود...توجیهش هم این بود که باید احترام بزرگتر رو نگه داشت...

اما این نوع اخلاق،مورد نظر اسلام نیست:هرچند که احترام به بزرگترها واجبه،اما اگه مصلحتی در پیروی بی قید و شرط از نظر عموی بزرگتر در امر ازدواج دختر وجود داشت،مطمئنا اسلام خودش  دستور میداد که هر دختری باید با اذن و اجازهء پدر بزرگ،و در صورت زنده نبودن،با اجازهء عموی بزرگتر و باز در صورت عدم وجود عموی بزرگتر،با اجازهء پدر ، ازدواج بکنه...

 

ادامه دارد...