امید: لطفا بحث قبلی رو در مورد معضلات و آفات جامعهء اسلامی مون،با ذکر مصادیق دیگری ادامه بدید.
جمال:مشکل دیگری که گریبانگیر جامعه مون هستش، مشکل اختلافات خانوادگی ناشی از دخالت بیجای دیگران و مخصوصا بزرگترهای خانواده و طایفه هستش؛هر چند که شاید در نگاه اول،چندان مهم به نظر نیاد و خیلی طبیعی جلوه کنه ؛اما در نگاه عمیق تر،متوجه عوارض جانبی اون بر فرد و خانواده و حتی سرنوشت جامعه مون میشیم.( اونم در دنیائی که رقابت های لحظه ای و ثانیه ای رو در جهت توسعه اش می بینیم)
امید:البته من هم فکر می کنم طبیعی هستش و بالاخره وجود اختلاف نظر در میان افراد خانواده و مخصوصا نسل های مختلف هر طایفه،منجر به این نوع اختلافات خواهد شد.
جمال:اینجا دو تا موضوع مختلف وجود داره که نباید از اونها غافل بود:یکی وجود طبیعی اختلاف نظر بین افراد هر جامعه و یا خانواده؛دیگری اینکه آیا هر فردی،چه قدر حق تعیین تکلیف و اظهار نظر در مورد دیگران میتونه داشته باشه.متأسفانه این دومی رو اونطور که باید و شاید،توجهی بهش نمی کنیم.
همونطور که در قسمتهای قبلی این بحث مطرح شد،هر انسانی که به بلوغ فکری رسید،حق طبیعی و نیز وظیفهء عقلی و شرعی اون فرد هستش که برای زندگی خود،تصمیم گیری بکنه و در کنار احترام به سایر افراد خانواده و مخصوصا بزرگترها،مسیر زندگی اش رو خودش تعیین بکنه.ضمنا هر فردی باید به همین حق و وظیفهء تصمیم گیری رو برای دیگرون هم قائل باشه و از دخالت بیجا و تحمیل نظرات خود به دیگران پرهیز بکنه.
برای روشن تر شدن موضوع، من توجه شما رو به یک استدلال قیاسی ساده در این مورد جلب می کنم:
کوچکترین واحد جمعی هر جامعه ای،نهاد خانواده هستش که متشکل از والدین و فرزندان اونهاست.از نظر اسلام،یک تقسیم وظایف منطقی در بین اعضای خانواده در نظر گرفته شده و اون اینکه درآمد خانواده به عهدهء پدر و مدیریت خانه و تربیت فرزندان،به عهدهء مادر گذاشته شده.می خوام عرض کنم که در حالت عادی،وظیفهء مدیریت منزل از عهدهء مرد،ساقط شده و کسب درآمد هم از عهدهء خانمها ساقط گردیده است؛اما اگر دقت کنیم،می بینیم که خداوند برای هر فردی که به بلوغ فکری رسیده باشه،حق و وظیفهء تصمیم گیری قائل شده و دیگه مثلا نیومده این حق و وظیفه رو به عهدهء یک نفر از اعضای خانواده بندازه و اون وظیفه رو از دیگرون ساقط کنه.هر فردی باید بتونه از استعدادهای طبیعی خودش در تصمیم گیری های فردی،استفاده بکنه.
امید:فکر نمی کنید این طرز تفکر باعث بروز مشکلاتی در خانواده بشه و عملا مدیریت منزل و خانواده به هم بخوره؟یعنی هرکس برای خودش تصمیم بگیره و عمل کنه و به نظر و تصمیم دیگرون بی توجه باشه و عملا تداخل عمل به وجود بیاد؟
جمال: اتفاقا به نکتهء خوبی اشاره کردید؛اما اگه مؤلفه های این موضوع رو به دقت مورد تحلیل قرار بدیم،این مشکل هم از بین خواهد رفت.
اولا تا روزی که فردی به بلوغ فکری نرسیده باشه،نمیتونه خودسرانه تصمیم های سرنوشت سازی برای خودش بگیره و حتما باید تحت نظر والدین و بزرگترها چنین تصمیم هائی گرفته بشه.
ثانیا حق تصمیم گیری افراد،مربوط به مسائل شخصی اوناست: مثل انتخاب همسر و رشتهء تحصیلی و شغل و ....
ثالثا همونطوری که خونواده حق نداره چیزی رو به فرزندان بالغش تحمیل کنه،هیچکدوم از این فرزندان،حتی اگه به بلوغ فکری هم رسیده باشن،حق ندارن برای خانواده و پدر و مادرشون تعیین تکلیف بکنن.
مشکل اصلی همینجاست که ما نمیدونیم و یا اصلا اهمیتی نمیدیم به اینکه کجا حق اظهار نظر داریم و کجا نداریم و به تعبیر بهتر،کجا می تونیم دخالت کنیم و کجا نمی تونیم.
این مشکلی است که خیلی ها در خونواده و طایفه به اون مبتلا هستن:مادر زن و یا مادر شوهر و نیز خواهر زن و یا خواهر شوهر در کار عروس و دامادها سرک میکشن و براشون تصمیم گیری میکنن.از طرفی برخی عروس و داماد ها وقتی در مقابل همدیگه،کم میارن،پای خواهر و مادر و یا پدر و برادرشون رو وسط میکشن و عملا باعث بروز تنش و دعوا در خانواده میشن...
در صورتی که اگه هرکس،حق و حقوق و نیز وظیفه اش رو در قبال دیگرون،اعم از بزرگترها و کوچکتر ها بدونه،دلیلی نداره که اینقدر شاهد اختلافات خونوادگی باشیم...
امید:لطفا تأثیر مخرب این گونه اختلافات رو در سرنوشت جامعه مون بیان کنید.
جمال: صرف نظر از ناراحتی ها و دلخوری ها و آبروریزی ها و نیز اتلاف وقت هائی که در سطح جامعه و راهروی دادگاهها اتفاق می افته،اینگونه معضلات باعث میشه که انرژی و منابع انسانی و استعدادهای جامعه،به جای اینکه در جهت تعیین و تضمین سرنوشت اون جامعه و نیل به پیشرفت و تعالی جامعه صرف بشه،عملا به خاطر این حق نشناسی ها و وظیفه نشناسی ها هدر بره و جامعه رو در سطح جهانی و رقابت ها و توسعه های اون،عقب بیندازه.
در دنیائی که حتی یک ثانیه اش هم ارزشمند هستش و مقایسهء سطح پیشرفت و توسعهء کشورهاش،بر اساس دقیقه و ثانیه محاسبه میشه،واقعا تأسف داره که افراد جامعه،وقتشون رو در دادگاه ها و پاسگاه ها تلف کنن؛اونم به خاطر هیچ و پوچی که با مختصر عقلانیت و ملاحظه ای میتونه اصلا وجود نداشته باشه...
ادامه دارد...