از دیگر آفاتی که در ادامهء بحث آفات جامعه مون میتونیم بهش اشاره کنیم،سطحی نگری در زندگی و مخصوصا در امور و احکام دینی هستش.منظور از سطحی نگری،اهمیت ندادن به انجام دقیق کاری که به عنوان وظیفه،به عهده مون گذاشته شده.حالا چه وظایف فردی و چه اجتماعی.چه از نظر دینی و چه از سایر جهات.
امید:در اولین قسمت همین مطلب( آفات و معضلات جامعهء اسلامی)، به موضوع انجام نشدن برخی از فروع دین اشاره کردید.ارتباط اون بحث با بحث امروز،چی میتونه باشه؟
جمال:خدمت شما عرض کنم که در اون قسمت،اشاره شد به اجرا نشدن برخی از فروع دین مانند جهاد و...اما در بحث امروزمون،می خواهیم در مورد سطحی انجام دادن برخی احکام از سوی برخی افراد جامعه حرف بزنیم که البته این دو تا بحث،خیلی هم از یکدیگر بیگانه نیستند:چون کسی که کاری رو به صورت سطحی و سبک انگارانه انجام میده،مثل کسی هستش که انگار اصلا اون کار رو انجام نمیده ویا حتی بدتر از اون.
امید:چرا بدتر از اون؟
جمال:چون کسی که عمل واجب و لازمی رو انجام نمیده،همیشه این دغدغه و شرمندگی رو در وجدان خودش دارا هستش که وظیفه اش رو ترک کرده و همین عذاب وجدان،ممکنه باعث بشه در آینده،به وظائف ترک شده اش عمل کنه و گذشته ها رو جبران کنه؛اما کسی که کاری رو،ولو خیلی سطحی انجام داده،همیشه خودش رو توجیه می کنه که وظیفه ام رو انجام دادم و خیالش راحته...
امید:لطفا بحث رو ادامه بدید.
جمال: قرآن در سورهء ماعون آیهء4 و 5 می فرماید: فویل للمصلّین الّذین هم عن صلاتهم ساهون.... پس وای بر نمازگزاران،آنهائی که در نمازشان سهل انگارند....در روایات اسلامی مون اینو داریم که وقتی امام صادق علیه السلام در بستر شهادت بودند،فرمودند که شفاعت ما هرگز به کسانی که نماز رو سبک می شمارند نمی رسد.یا مثلا در روایت دیگری،کسی رو که نماز نمی خونه یا اونو سبک می شماره،به 15 نوع عذاب مختلف تهدید کرده است.اینا نمونه هائی از مذمت سهل انگاری در نمازه که این سهل انگاری،میتونه نوعی سطحی نگری به حساب بیاد.
افرادی رو می بینیم که احکام نماز رو درست انجام میدن؛اما حضور قلب ندارن و یا حتی افرادی رو می بینیم که نه احکام نماز رو درست انجام میدن و نه حضور قلب دارن...
در سایر احکام هم این نوع مشکلات رو داریم:خیلی از ما ها،فقط برای اینکه تکلیف رو از گردن خودمون برداریم،مثلا روزه می گیریم،اما مثلا چشم و گوش مون رو از انجام محرمات الهی،حفظ نمی کنیم و یا مثلا اگه امر به معروف و نهی از منکر می کنیم،فقط به یک تذکر زبانی بی خاصیت اکتفاء می کنیم در حالیکه شاید میتونستیم واقعا جلوی انجام منکری رو بگیریم و یا معروفی رو در جامعه،اشاعه بدیم.
امید:مگر نه اینکه خداوند در قرآن سورهء بقره آیهء 286فرموده:لا یکلّف الله نفسا الّا وسعها...خداوند هیچ کسی رو جز به اندازهء توانائی اش مکلف به انجام کاری نکرده؟
جمال:درسته.اما بحث ما چیز دیگری است:من میگم با فرض اینکه کسی توانائی انجام کاری رو داره،چرا اینقدر قضیه رو ساده می گیره و به کارش عمق نمی بخشه.
واقعیت اینه که هدف خداوند از تشریع احکام اینه که ما با انجام دادن اونا،خودمون رو بالا بکشیم و مرتبهء خودمون رو از چیزی که الان واجدش هستیم،بیشتر کنیم.هر چی وظایفمون رو بیشتر و مخصوصا بهتر انجام بدیم،امید به هدایت و نجاتمون بیشتره،اما برعکس هرچه کارهامون سطحی و کمرنگ باشه،امید به نجات انسان کمتر میشه.
این قضیه رو از ابعاد دیگری نیز که کاملا مرتبط با حرفهای فوق هستش میشه بررسی کرد:
وقتی افرادی که در یک جامعه زندگی می کنن و مطمئنا در زندگی اجتماعی و در برابر سایر افراد جامعه،تاثیر گذار هستن،به وظایف خودشون عمل نکنن و یا سطحی عمل بکنن،میشه حدس زد که وضعیت اون جامعه به چه شکلی در میاد:
حساب کنید که مثلا نانوا به جای اینکه ساعت پنج صبح سر کار بیاد،مثلا کارشو از ساعت 8 شروع کنه و نونش هم کیفیت لازم رو نداشته باشه .یا مثلا نگهبانی که وظیفه اش حراست از محله یا ساختمان هستش،هنگام نگهبانی چرت بزنه...حالا ممکنه این نگهبان ادعا بکنه که این مسئله،کار همیشگی اش بوده و ادعا کنه که تا به حال،هیچ مشکلی پیش نیومده...
خودتون حساب کنید که افراد جامعه اگه اینطوری باشن( که البته کم نداریم از این نوع افراد در اطراف مون)وضع جامعه به شکلی در میاد که الان متاسفانه می بینیم.
امید:چه باید کرد؟
جمال:یک جواب خیلی مختصر به این سؤال مختصر و در عین حال،گویای شما میدم و اون اینکه اگه ما هدف و فلسفهء وظایف و کارهائی رو که انجام میدیم و مخصوصا به اهمیت اون کار،واقف باشیم،مطمئنا در انجام کارمون،دقت و عمق بیشتری خواهیم داشت و از بی انگیزگی در انجام کارها برحذر خواهیم بود...
ادامه دارد....