امید:در مورد علت کمرنگ شدن جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی در دویست سال اخیر توضیح دهید.
جمال:البته بحث مفصلی است؛لیکن همین قدر عرض کنم که به دلیل همکاری و نزدیکی برخی علما با حکومت صفویه(که خود را پشتیبان اسلام و تشیع معرفی می کرد)آن عده از علما ضرورتی نمی دیدند تا آحاد مردم به انجام این فرایض بپردازند و خودشان راسا از طریق حکومت اقدام می کردند.
امید:به بحث خودمان برگردیم.
جمال:وقتی به مساجد سایر فرقه های اسلامی نگاه می کنیم،می بینیم که بسیار مرتب و تمیز و نظیف و نیز مراجعه کنندگانش مرتب و منضبط هستند و قاریان قرآن و مؤذن هایشان هم با صوت و لحن و قرائت زیبا اقدام به تلاوت قرآن و ادای اذان و اقامه می پردازند.اما در مساجد خودمان می بینیم که هر فرد بی سوادی که نه قرائت درستی دارد و نه صوت و لحن قابل قبولی،همین طور قربة الی الله میکروفن را بر می دارد و اذان می دهد.این باعث خدشه دار شدن خود اذان و آبروی مسجد و مذهب و ... می شود.
وقتی هم که می خواهی تذکر بدهی،ادعا می شود که جلوگیری از این کار،باعث ناراحتی و دلخوری فرد اذان گو خواهد شد؛مخصوصاً که اگر آن فرد،ریش سفید باشد و در آن مسجد،بروبیائی داشته باشد...در حالیکه در هر مسجدی،جوانانی وجود دارند که قاری قرآن و یا صاحب رتبه هائی در مسابقات اذان می باشند که می توانند با قرائت خوب خودشان در اذان و تلاوت،دلها را به سوی خود جذب کنند.
امید:هرچند که هر کدام از این مطالبی که گفتید،در جای خودشان دارای اهمیت هستند،لیکن کمی بحث را جدی تر کنیم وبه مسائل عمیق تر بپردازیم.
جمال:یکی از مطالبی که در میان ماها مورد بی مهری و کم اهمیتی قرار می گیرد،موضوع قضاوت است.البته منظورم،قضاوت به معنای خاص آن که در دادگستری ها انجام می شود نیست.هرچند که شامل آن هم می شود،ولی می خواهم آن را به صورت عام و فراگیر مطرح کنم.
داستان زره حضرت علی(ع) را که توسط فردی غیر مسلمان پیدا شده بود، حتما شنیده اید:روزی علی(ع)در بازار،زره گمشده شان را در دست فردی غیر مسلمان می بینند و می فرمایند که زره مال ایشان است.آن فرد غیر مسلمان هم ادعا می کرد که زره مال خودش است.مردمی که آنجا بودند،می خواستند زره را از دست آن فرد بگیرند و به علی(ع) تحویل دهند(دلیل شان هم این بود که علی(ع) هم حاکم مسلمین است و هم به دلیل معصوم بودن،عاری از هرگونه خطا و اشتباه و دروغگوئی)اما علی(ع) از این مسئله،ممانعت کرده و فرمودند که باید مثل هر فرد عادی دیگر،از طریق قضاوت قاضی،به مسئله رسیدگی شود.قاضی از ایشان دو تا شاهد خواست؛اما چون علی(ع) شاهدی نداشتند،قاضی آن زره را متعلق به آن فرد غیر مسلمان دانست...
می خواهم به تحلیل دقیق این جریان و مخصوصا سیرهء امیر المؤمنین علی(ع) در این جریان بپردازم.
1)همهء ما طبق فرمایش قرآن که می فرماید:لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه...موظّفیم تا پیامبر اکرم(ص) [و بعد از ایشان،ائمهء معصومین علیهم السلام ] را به عنوان اسوه و سرمشق و الگوی نیکو در نظر بگیریم و دقیقا از ایشان تبعیت نمائیم.
2)همهء ما می دانیم و اعتقاد داریم که معصومین علیهم السلام،معدن صداقت و راستی و عدالت و انصاف و ... هستند و محال است که در سیره و رفتارشان،مرتکب کوچکترین فریب کاری و دروغگوئی و نقش بازی کردن(و یا به تعبیر امروزی ها فیلم بازی کردن) بشوند.
3)در جریان این قضاوت،نقل شده است که حتی حضرت به قاضی دستور دادند که در هنگام قضاوت،به دو طرف دعوا یکسان نگاه کنند و نه تحت تأثیر شخصیت حضرتش قرار گیرند و نه غیر مسلمان بودن طرف دیگر دعوا،بر قضاوت قاضی تأثیری داشته باشد.
از این سه مطلب فوق می توان نتیجه گرفت که قضاوت،آنقدر مهم و حیاتی است و موضوعیت دارد که حتی اگر طرفین دعوا،معصوم و یا غیر مسلمان هم باشند،باید منصفانه قضاوت کرد و تحت تأثیر شخصیت طرفین( و حتی سایر ملاحظات جانبی) قرار نگرفت.
اما آیا ما در قضاوت های خودمان به این امر مهم توجهی داریم؟
ادامه دارد...