امید:نمونه هائی از قضاوتهای نادرست را که در جامعهء ما رواج دارد،بیان کنید.
جمال:وقتی بین دو نفر،اختلافی پیش میاد،معمولا ماها حق رو به کسی میدیم که مثلا متشخص تر باشه مثلا سن و سالش بیشتر باشه و یا پولدارتر یا زورمندتر و بانفوذتر و ... باشه و خلاصه،مشخصهء خاصی در وی وجود داشته باشه که در طرف مقابلش وجود نداشته باشه.
بعضا هم به جای قضاوت و تشخیص حق و ناحق،طرفین را چشم بسته به مصالحه و آشتی دعوت می کنیم؛در حالیکه بایستی حق مظلوم داده بشه و یا لااقل فرد ظالم،به ظلم خود اعتراف بکنه تا بشه طرف مظلوم رو به رضایت دادن ترغیب کرد.اما چون این مراحل را طی نمی کنیم،اون اختلاف مثل آتش زیر خاکستر،بعد ها دوباره عود می کنه و روز از نو و روزی از نو...
یکی از مصادیق بارز این نوع قضاوت،که در جامعهء ما اتفاق می افتد این است که مثلا بین یک عالم دینی و یک صاحبنظر،اختلاف نظری رخ داده، طرفداران آنها،به جای قضاوت منصفانه(به همان شکلی که در مورد زره حضرت علی(ع) رخ داد)به طرفداری متعصبانه و غیر علمی از اون عالم و یا اون صاحبنظر پرداخته اند و بدون شنیدن نظرات دو طرف،به طرفداری کورکورانه و یا برعکس،محکوم نمودن چشم بسته پرداخته اند که باعث ایجاد سردرگمی ها و اختلافات خانمانسوز در حوزه های دینی و علمی شده اند؛در حالیکه می بایستی در یک محیط آرام و دوستانه،نظرات هر دو طرف مطرح می شد تا سوء تفاهمات از بین می رفتند.مهم تر از اون اینکه اون افرادی که می خواهند در این مورد قضاوت کنند،باید خودشان صلاحیت های علمی لازم رو داشته باشند؛نه اینکه هر عوام الناسی به خودش اجازهء اظهار نظر بدهد...
امید:در این مورد،مثال خاصی اگر دارید بیان کنید.
جمال:در سالهای قبل از انقلاب و حتی بعد از آن،اختلاف نظرهائی بین برخی از علما و مجتهدین با مرحوم دکتر علی شریعتی رخ داد که برخی از مخالفان ایشان با جوسازی ها و تبلیغات منفی ناآگاهانه و بعضا مغرضانه،ذهنیت جامعهء مذهبی را نسبت به ایشان تخریب کردند.حتی کار به جائی کشیده بود که برخی از علما که تحت تأثیر جوسازی ها قرار گرفته بودند،حکم تکفیر و ارتداد ایشان را صادر کردند و ایشان را وهابی و همدست رژیم صهیونیستی قلمداد کردند. قصد ندارم در این مورد قضاوت کنم ؛اما شخصا با مطالعهء تمامی کتب ایشان و کتابهای عالمانی مانند استاد مطهری و ... متوجه شدم که بیشتر این اختلافها نتیجهء سوء تفاهم هائی است که از ناحیهء جوسازان ناآگاه و یا مغرض به وجود آمده اند.شواهد بسیاری در آثار شریعتی وجود دارد که هم ارادت ایشان به اهل بیت علیهم السلام را نشان می دهد و هم اعتقاد ایشان به ولایت ائمه را.صرف اختلاف نظر و یا حتی وجود چند تا اشتباه در آثار ایشان، نمی تواند کفر و ارتداد به حساب آید(بالاخره هر انسانی،غیر از معصومین علیهم السلام،ممکن الخطاست و نباید به خاطر اشتباهش،فورا تکفیر شود).یک مورد جالب هم در این باره عرض کنم:می دانید که در افغانستان،مادهء مخدری تولید می شود به نام ناس.شریعتی در مقاله ای که در مورد رابطهء خدا و مردم در قرآن نوشته بود،اشاره ای به آیاتی از قرآن که در آنها راجع به مردم مطالبی بیان شده بود(مانند یا ایهاالناس و ....)داشتند.برخی ها که سواد درستی نداشتند،همه جا شایعه انداخته بودند که شریعتی با قاچاقچیان مواد مخدر همکاری دارد و نشانه اش هم همین کلمهء ناس در مقالهء ایشان است؛غافل از اینکه منظور شریعتی از ناس،ناس عربی به معنای مردم بود؛نه ناس افغانی به معنای مادهء مخدر...
امید:جالب بود.
جمال:یکی از موارد دیگری که در جوامع مسلمین وجود دارد،این است که ما دانسته و ندانسته،برای کسانی که احیانا مرتکب جرم و فسادی شده اند،خودمان حکم صادر می کنیم و برایش مجازات تعیین می کنیم.به عنوان مثال، اگر دختری با مردی رابطهء نامشروع برقرار کند، با این دختر به شدت برخورد میشود و نیز آن مردی هم که چنین تعرضی انجام داده،مورد ضرب و شتم قرار می دهند...لیکن این حرکات،بر خلاف آیات قرآن است:چون قرآن،مجازات زنای غیر محصنه را فقط یکصد ضربه شلاق تعیین کرده؛نه کمتر و نه بیشتر،تازه این یکصد شلاق را هم باید با حکم قاضی و دادگاه جاری کرد و ما حق نداریم شخصا اقدام کنیم. حدود و ثغور غیرت را خود خداوند تعیین فرموده و ضمنا اگر قرار باشد که هرکسی خودش شخصا مجرمین را مجازات کند،آنوقت هم جامعه دچار هرج و مرج خواهد شد و هم در میزان مجازات،افراط و تفریط خواهد شد که این بر خلاف اصل قرآنی و عقلی تناسب جرم و مجازات است...
پایان........