در عوض،جامعه ای رو هم در نظر بگیرید که نه خانواده هاش،خانواده های موفقی هستن و نه دولتمردای جامعه شون،می تونن به سرنوشت خودشون مسلط باشن...به نظر شما کدوم یک از این دو جامعه میتونه منظور نظر خدا و پیغمبرش باشه.
در آموزه های اسلام در مورد تربیت فرزندان،مطلبی وارد شده که البته تحقیقات و یافته های روانشناسان،شباهت زیادی به اون مطلب داره و اون اینکه:
کودک تا هفت سالگی،مانند یک فرمانده هستش،یعنی هر چی خواست،یا باید به حرفش گوش کرد و یا اینکه با زبان خوش،از اون خواسته اش منصرف کرد.
از هفت سالگی تا چهارده سالگی،نقش یک فرمانبردار رو داره که باید به حرف بزرگتر ها گوش بده که البته در اون مقطع سنی،روحیهء حرف شنوی و یاد گرفتن مهارتهای زندگی و مخصوصا آداب معاشرت و نیز دستورهای دینی و تربیتی رو داره که باید در این مقطع،این جور مسائل رو به کودک یاد داد.
از چهارده سالگی به یعد،کودک نقش یک مشاور رو داره که باید اونو در کارها شراکت داد و از نظراتش استفاده کرد و حتی مسئولیت برخی کارهای ساده رو به عهده اش گذاشت و ازش انتظار انجام اونها رو داشت.
در صورتی که این سه مرحله به درستی طی بشه،این فرزند،در 21 سالگی به حدی خواهد رسید که می تونه زندگی خودش رو اداره کنه و حتی مستقل بشه...
امید:لطفا بحث رو جمع بندی کنید.
جمال:اگه قراره که دنیای ما به تعبیر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم،مزرعهء آخرتمون باشه،پس باید محصولات این مزرعه به قدری مرغوب و با کیفیت باشه که بتونه در اون دنیا مورد استفاده قرار بگیره.
محصول با کیفیت هم نیاز به آب و خاک و کود مواد معدنی و هوای سالم و تصمیم گیری های درست و ... داره که بدون اینها نمیشه اون محصول مورد نظر رو به دست آورد...
پس ما برای تأمین کردن آخرتمون،چاره ای نداریم جز ساختن دنیا مون و اونهم زمانی امکان پذیر هستش که از تمام امکانات خدادادی مون (و از جمله حق انتخابمون) به درستی بهره ببریم و اون امکانات مون رو با دست خودمون به دیگرون نسپاریم و نابودش نکنیم.
مخصوصا که ما وظیفهء زمینه سازی برای ظهور مصلح جهانی رو داریم،باید از این حق انتخاب مون استفاده کنیم تا بتونیم قدمی در راه این زمینه سازی برداریم.
بارها و بارها در جامعه شاهد بوده ایم که افرادی می خواستن کارهای بزرگی انجام بدن،اما به خاطر مخالفت های بی دلیل و غیر موجه بزرگترهائی که هیچ گونه درکی از اهمیت اون کارها نداشتن،از انجام اون کارهای خطیر،محروم شدن...
امید:اما باید توجه داشت که توجه نکردن به حرف پدر و مادر،گناه هستش و حتی ممکنه به عاقّ والدین هم منتهی بشه.
جمال:اتفاقا به مسئلهء مهمی اشاره کردید که باید این مسئله رو کاملا روشن کنیم:
جواب مختصرش اینه که امکان نداره شارع مقدس،از طرفی به موضوع احترام به پدر و مادر و تبعیت بی چون و چرا از اوامر و نواهی اونا اشاره بکنه،و از طرفی هم به انسان،اختیار تصمیم گیری فردی قائل بشه.
جواب کلی اش که البته کمی تخصصی هستش،اینه که اولا فرزندان تا اونجائی میتونن به حرف پدر مادر گوش کنن که دستورهای اونا،دستورهای گناه و معصیت نباشه:
در اصول فقه،قاعده ای وجود داره که میگه:
مقدمهء گناه،گناه است.یعنی اگه کاری که خودش حلال است،مقدّمهء گناهی قرار بگیره،اون کار حلال،تبدیل به گناه میشود.
وقتی شما بدون هیچ دلیلی،اختیار زندگی تون رو به پدر مادرتون واگذار می کنید،ظاهرا کار خداپسندانه ای کرده اید و مرتکب گناه نشده اید،اما این واگذاری اختیار به پدر مادر،ممکنه مقدمهء یک گناه باشه:مثال بزنم:
فرض کنید که پسری عاشق دختری شده که کاملا مناسب و کفو هم هستن و میتونن تمامی احتیاجات همدیگه رو،اعم از جسمی و روحی تأمین بکنن؛اما چون مثلا مادر پسره با مادر اون دختره،اختلافاتی داره،پسرش رو از ازدواج با اون دختره نهی می کنه و در صورتی که پسر اصرار به ازدواج با اون دختر بکنه،اونو تهدید به نفرین و عاقّ کردن و حرام نمودن شیر خودش میکنه.در عوض،دختر دیگه ای رو برای پسره در نظر میگیره که مناسب و کفو پسره نیست ولی پسره،باز هم از ترس عاقّ شدن،مجبور میشه که با اون دختری که مناسبش نیست،ازدواج کنه.ظاهرا پسره به حرف مادرش گوش کرده ،اما چون اون دختر،مناسبش نیست،این ازدواج،بعدا باعث بروز اختلافات شدید و ناراحتی های آتی بشه و حتی باعث این بشه که پسره(و یا دختره) خدای ناکرده،چشمشون به دنبال ناموس دیگران بیفته (متأسفانه اینها واقعیت های تلخی هستش که در جامعهء ما وجود داره و برای از بین بردن آنها چاره ای جز بیان آنها نیست) و در نهایت به طلاق منجر بشه.پس می بینید که حرف شنوی پسره،ظاهرا ثواب داره،اما مقدمهء گناهان بسیاری ممکنه بشه...
امید:یعنی شما می فرمائید که انسان در اینگونه موارد،نباید تابع پدر و مادرش باشه تا باعث گناه و یا حتی مقدمهء گناه نشه؟
جمال: دقیقا.و به تعبیر بهتر،انسان باید بتونه بین احترام به پدر و مادر خودش و نیز حق انتخاب خودش که اونهم از طرف خداوند،داده شده،تعادل برقرار بکنه....در غیر این صورت،نمیتونه اونطور که خدا خواسته،به سرنوشت خودش مسلط بشه و جامعه اش رو بسازه...همونقدر که احترام به پدر و مادر،از سوی خداوند واجب شده،استفاده از اختیار و آزادی و حق انتخاب هم از سوی خداوند برای انسان دستور داده شده.
امید: علت به وجود آمدن اینگونه ناهماهنگی ها در جامعه چیست؟
جمال:عدم شناخت دقیق احکام دینی و افراط و تفریط در اون ؛
عدم شناخت حکمت آموزه های دینی،اعم از اصول و فروعش و روح و هدف تشریع اصول و احکام ؛
کم اطلاعی مردم و خرافه گرائی اونها ؛
عدم احساس مسئولیت کسانی که متولی امور دینی و اجتماعی مردم هستن و در مورد خرافه گرائی مردم و نیز تبعیت چشم بستهء اونا روشنگری نمی کنن؛
و مخصوصا این موضوع که متأسفانه برخی بزرگترها از موضوعاتی مانند عاقّ والدین به عنوان وسیله ای برای تحمیل خواسته های غیر منطقی خودشون به فرزندانشون سوء استفاده می کنن...
... پایان ...